خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم…
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد…خسته شدم بس که تنها ایستادم
فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی:
اینکه سالمی یا مریضی.
اگر سالم هستی، دیگه چیزی نمونده که نگرانش باشی؛اما اگه مریضی، فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی:
اینکه دست آخر خوب می شی یا می میری.
اگه خوب شدی که دیگه چیزی برای نگرانی باقی نمی مونه؛اما اگه بمیری، دو چیز وجود داره که نگرانش باشی:
اینکه به بهشت بری یا به جهنم.
اگر به بهشت بری، چیزی برای نگرانی وجود نداره؛
ولی اگه به جهنم بری،
اون قدر مشغول احوالپرسی با دوستان قدیمی می شی که وقتی برای نگرانی نداری!
پس در واقع هیچ وقت هیچ چیز برای نگرانی وجود نداره!!
امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی
وقتی خالصانه دوستش داری
شاید او عاشق تر بود ...
مینویسم از یک عمر پر از عشق، عشقی که با تو پایانی ندارد
دلم برای دفترم تنگ شده ، دفتری که پر از خاطرات با تو بودن است
من هنوز هستم و خواهم ماند ،من هنوز به پای تو نشسته ام و هنوز هم قلبی بااحساس در سینه دارم
چه باشم چه نباشم عاشقت می مانم ، مهم این است که هستم و در غربت فاصله ها نشسته ام
نشسته ام به انتظار طلوع پایان فاصله ها
تو دلت میگیرد و من نیستم ، من دلم میگیرد و تو نیستی
من تحمل میکنم، تو اشک میریزی ، من به انتظارت میمانم، تو بهانه مرا میگیری
همین است عشق بی پایان ما ، همین است داستان زندگی ما
من درد دلم را مینویسم ، چه کسی بخواند ، چه نخواند
من به عشق تو مینویسم ، چه بخوانی چه نخوانی
مهم این است که قلبم دائم در حال تکرار آنهاست.
از مهدی لقمانی
http://daftareshghe.com
آنکس که می گفت دوستم دارد
عاشقی نبودکه به شوق من آمده باشد
رهگذری بودکه روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت
صدای خش خش برگها همان آوازی بود
که من گمان می کردم می گوید:دوستم دارد